مدح حضرت علی علیهالسلام
یا علی بر فَـلکِ عشق تو پرچم زده ای خیـمـه انـدر حـرم شاهد اعـظـم زده ای شمع حُسن تو فروزان و جهان پـروانه ز آتش عـشق شرر بر دل عالم زده ای قهـرمانـان میـادیـن اسـدت مـی خـوانـند بسکه شمشیر، تـو در خطّ مقـدّم زده ای پیـش هـر مـدّعی بـی خـرد و بـی مـایه دم ز خود نا زده ای ور زده ای کم زده ای در هـراسـند هنـوز از تو بنـی اسرائیل زآنکه بر مرحبشان سیلی محکم زده ای گام ستوار تو نازم که ز همت همه عمر قــدم انــدر ره اخـلاص، دمـادم زده ای کـرده ز ایثـار تـو تجلیـل خدا در قرآن سکّه بر نام خود از بخشش خاتم زده ای قوت خود بر فقرا دادی و این عزت نفس دست ردّیست که بر سینۀ حاتـم زده ای عُـرفا کمـتر از آنـنـد که لب بگـشـایـند در مقامی که تو از صدق و صفا دم زده ای خفته در بستر طاها و چو غواص جسور دل به دریای پُر از حادثه و غم زده ای فلکت منزل و همسایۀ تو خورشید است خیمه مافـوق تر از عیـسی مریم زده ای انبیـا از لبِ شـیریـن تو بـوسـند، کـه تو بـوسـه ها بـر یـدِ پیـغـمبر اکـرم زده ای شـب معـراج مگـر همسـفـر او بـودی؟ کاحمدت دید به تخـت عظمت لم زده ای ساقیا زمزمۀ سعی تو در بـزم صفاست زآب کـوثر نمکی بر لب زمزم زده ای چه غم از کید اجانب که زهراست معین با یکی یار تو صد سلسله بر هم زده ای کـی ز بـام فلـک افـتد علـم اهـل الـبـیت کان لوائیست که با فاطمه با هم زده ای مفتخر باش «کلامی» که پی اخذ مراد چنـگ بـر دامـن آن مفـخـر آدم زده ای |